هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » ایرج جنتی عطایی »سبد
شنبه ۳ دی ۱۳۹۰ ساعت 1:41 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

سبد

تن تو کو ؟ تن صمیمی تو کو ؟
 تنی که  تکیه گاه من نبود
 عطوفت تن تکیده ی تو کو ؟
 تنی که جون پناه من نبود
سبد سبد گلای تازه ی تنت
 برای باغ دست من نبود
 افسانه ی ظهور دست های تو
 جز قصه ی شکست من نبود
 صندوقچه ی عزیز خاطراتمو
 ببین ، ببین که موریانه خورد
 ببین ، ببین که بی کبوتر صدای تو
 گلای رازقیمو باد برد
درخت تن سپرده دست بادم و
 پر از جوانه ی شکستنم
 ببین چه سوگوار و سرد و بی رمق
 در آستانه ی شکستنم
 رفتن تو افول خاکستری
 ستاره ی دل بستن من بود
 شعر نجیب اسم تو غزل نبود
 حماسه ی شکستن من بود
 مفسر محبت ، ای رسول عشق
 بگو ، بگو که معبدت کجاست
مهاجر همیشه با سفر رفیق
 بگو ، بگو که مقصدت کجاست
 آه ای مسافر تمام جاده ها
 چرا شبانه کوچ می کنی
 دلم گرفت از این سفر ، دلم گرفت
 چه غمگنانه کوچ می کنی
تن تو کو ؟