شنبه ۳ دی ۱۳۹۰ ساعت 1:39 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
خورجین
ببین ای بانوی شرقی
ای مثل گریه صمیمی
همه هر چی دارم اینجاست
تو این خورجین قدیمی
خورجینی که حتی تو خواب
از تنم جدا نمی شه
مثل اسم و سرنوشتم
دنبالم بوده همیشه
بانوی شرقی من
ای غنی تر از شقایق
مال تو ، ارزونی تو
خورجین قلب این عاشق
توی این خورجین کهنه
شعر عاشقانه دارم
برای تو و به اسمت
یه کتاب ترانه دارم
یه بغل گل دارم اما
گل شرم و گل خواهش
قلبی از عاطفه سرشار
قلبی تشنه ی نوازش
این بوی غریب شب نیست
بوی آشنای عشقه
تپش قلب زمین نیست
این صدا ، صدای عشقه
اسم تو داغی شرمه
توی قلب سرد خورجین
خواستن تو یه ستاره ست
پشت این ابرای سنگین
خورجینم اگه قدیمی
اگه بی رنگه و پاره
برای تو اگه حتی
ارزش بردن نداره
واسه من بود و نبوده
هر چی که دارم همینه
خورجینی که قلب این
عاشق ترین مرد زمینه