هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » ایرج جنتی عطایی »هم سفر
شنبه ۳ دی ۱۳۹۰ ساعت 1:37 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

هم سفر

 تو از کدوم قصه ای که خواستنت عادته
 نبودنت فاجعه ، بودنت امنیته
 تو از کدوم سرزمین ، تو از کدوم هوایی
که از قبیله ی من ، یه آسمون جدایی
اهل هر جا که باشی
 قاصد شکفتنی
 توی بهت و دغدغه
ناجی قلب منی
 پاکی آبی یا ابر
 نه خدا یا شبنمی
 قد آغوش منی
 نه زیادی نه کمی
 منو با خودت ببر
 من حریص رفتنم
 عاشق فتح افق
 دشمن برگشتنم
 ای بوی تو گرفته تن پوش کهنه ی من
 چه خوبه با تو رفتن ، رفتن ، همیشه رفتن
 چه خوبه مثل سایه هم سفر تو بودن
 هم قدم جاده ها ، تن به سفر سپردن
 چی می شد شعر سفر
 بیت آخرین نداشت
 عمر کوچ من و تو
 دم واپسین نداشت
س آخر شعر سفر
 آخر عمر منه
 لحظه ی مردن من
 لحظه ی رسیدنه
 منو با خودت ببر