تنها در تهران
گوشه گوشه های تهرون هر کجا که پا ميذارم
می بينم از تو و تهرون هزار تا خاطره دارم
روی اون نيمکت آبی گوشه پارک که میشينم
تو رو مثل اون قديما کنار خودم می بينم
تو کجایی که من تنهای تنهام
تو کجایی من اون روزا رو می خوام
با يه بارونی کهنه توی مه ميرم و ميرم
از همه مردم تهرون سراغ تو رو می گيرم
همه کوچه های شهرو به هوای تو ميگردم
تا شايد بازم بگيرم دستتو تو دست سردم
تو کجایی که من تنهای تنهام
تو کجایی من اون روزا رو می خوام
وقتی پاييز ميشه تهرون ياد رفتن ميوفتم
صدای گريه برگ و زير پاهات می شنو فتم
آسمونم گريه می کرد وقت رفتنت عزيزم
رفتی با غروب از اين شهر ديگه هيچ تورو نديدم
تو کجایی که من تنهای تنهام
تو کجایی من اون روزا رو می خوام