هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » افسانه امیری »شبان
پنجشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۰ ساعت 1:56 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

شبان

در کوهسار
‫عصر پاییزی یک روز خنک
‫وقت عشق بازی ابر ها با باد
‫ذهن در بند خیال,
‫آرزوها چون ابر,
‫همه در دامن یاد.
‫رمه من گم شد.
‫من هراسان به چه سان,
‫زار و نزار.
‫نه رهم بود به پس,
‫نه رهی روی به پیش.
‫رمه ام از کف رفت.
‫غفلت من رمه را,
‫غفلت تو همه ی قصه ی ما از کف برد.
‫تو که گویند شبان همه ای,
‫رمه ی من همه ام بوده و هست.
‫رمه ام بر گردان!