فریاد ایمان
مشت
خنجر
دیوار
در تهاجم دست ها
آنگاه که در آب بیعت می سوزند
و آنگاه
که در آتش نان یخ می زنند
بالاترین دستها ایمان من است
محبت
نوازش
در تعارض دستها
آنگاه که داوطلبانه و بال گردن می شوند
و آنگاه
که خونشان به گردن من نیست
چهارده دست مشکل گشا تمام فریادم
سیران خاموش می گویند
در روزگار پیامبری نان
هیچ فریادی به ایمان نمی رسد
ولی من معتقدم
اگر متهم دستم به دهانم می رسید
دهانم را می بستم