سایه ای در جاده
هر کسی شد زاده می میرد مگر نه ؟
دل به سهتی داده می میرد مگر نه ؟
کل شی هالک الا عشق ... آری
عشق فوق العاده می میرد مگر نه ؟
زندگی ها می شود سرکوب اما
نسل میخ استاده می میرد مگر نه ؟
گرگ خفته یا شبان فرقی ندارد
گوسفند آماده می میرد مگر نه ؟
دست و پاچه لاشه خوار دستپاچه
لب به لب ننهاده می میرد مگر نه ؟
آدمی را چه به سیب و کرم مرده
نر برای ماده می میرد مگر نه ؟
باغ زندانی دیوار راست باشد
سرو که آزاده می میرد مگر نه ؟
آب اگر آلوده ماهی نباشد
چشمه پاک و ساده می میرد مگر نه ؟
مرد دایم باده در دست و همیشه
زن به دست باده می میرد مگر نه ؟
در نمازستان جنگل تک تنها
مست بر سجاده می میرد مگر نه ؟
می گریزد راه و روی کفش هایش
سایه ای در جاده می میرد مگر نه ؟
واق و واق و واق و پیش و پیش و پیش و
هر که پس افتاده می میرد مگر نه ؟
بحث سگها نیست تنها آدمی هم
گاه با قلاده می میرد مگر نه ؟