کودکانه
دلم درد میکند
قدر تمام پنجره ها
و تو
سهم خودت را برداشته ای
آنقدر که سهشنبه هم محتاج است ...
هنوز گاوهای آبادی بالا
روزی نُه من شیر میدهند
مبادا کودکمان گرسنه بماند !
گریه نکن
دشت سرسبز است و نفت هنوز سیاه
خدا را شکر!
حالا میشود آسوده نیچه را پذیرفت.
سری که درد نمیکند چرا دستمال ببندیم ؟
...
«دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده»
دختر شاه پریون کنیز مردم شده
«کی میچینه آلوچه؟»
آلوچه ها چه ترشه !
«برای کی؟»
کارتو بکن! به تو چه ...