آه خاکستر
گم گشته ام در باد ، چون آه خاکستر
بالاتر از فریاد ، چون آه خاکستر
گر گم شدم در خود ،این هجرتی سخت است
تا مرز یک ایجاد ، چون آه خاکستر
آنجا که یک کودک ،محتاج یک نان است !
حرف از وداد و داد ، چون آه خاکستر!
جایی که شعر ما ، بوی ریا دارد !
دل می رود از یاد ، چون آه خاکستر
اندیشهء ما را از غصه پُر کردند !
کو یک دل آزاد ، چون آه خاکستر ؟
شهری که دین او هم کاسهء کفر است
باشد خراب آباد ، چون آه خاکستر
در گفتگوی ما ، حرف تمدن نیست !
افسانهء ارشاد ، چون آه خاکستر
همبستگی یعنی : در فکر هم بودن
نه ، مهر مادر زاد ، چون آه خاکستر
خاکی که دیندارش در فکر زردوزی ست
دینش همان الحاد ، چون آه خاکستر
آقای … ، آزادی در کنج زندان است !
تا بشکند فریاد ، چون آه خاکستر
مهدی برای ما از قصه ها کم گو
گم گشته ام در باد ، چون آه خاکستر