سقوط رویا
مردن و پوسیدن دل ،واسه ما ها طبیعیه
بزار رو راست بهت بگم چه دنیایه غریبیه
طعم خوش زندگی رو فقط تو قصه شنیدیم
کنار هرچی آشناستیه عمر غریبی کشیدیم
گریه های شبونه رو پشت نقاب جا می زاریم
به جای شونه شما ، رو دیوارا سر می زاریم
رو چهره خسته من آثار درد و شبنمه
سهم من از خنده دل قصه کاه و سوزنه
اگه غریبی جرم ماست، باشه عزیز ملالی نیست
باید که سوخت وساخت حالا ،چون که دیگه چاره ای نیست
واسیه گرمی دلا آرزو هارو خط زدیم
تو این قمار بی هدف باختنو ما خوب بلدیم
حالا می فهمم زندگی ،روزای سخت و پر تنش
این دلمو کسی ندید باز به اسیری بردنش
اینجا میون آدما، چقدر غریت و بی کسم
اینجا همه فرق می کنن، منم که مثل هیچکسم