
اینکه ما درباره خودمان چگونه میاندیشیم، نه تنها بر انتخابها و رفتارهای ما اثر دارد، بلکه بهعنوان نقطه مرجعی در خدمت درک ما از دیگران و تعامل ما با آنهاست. در ادامه بیشتر در مورد خود شناسی میخوانیم.
خود شناسی: هویت شخصی در برابر هویت اجتماعی
افراد بسته به اینکه در یک لحظه کجای پیوستار هویت شخصی-اجتماعی قرار داشته باشند، ادراک متفاوتی از خود دارد. انتهای هویت شخص این پیوستار را فرد و انتهای اجتماعی آن را عضوی از یک گروه بودن پنداشتن است. هر جنبهای از هویت ما که در لحظه مفروض برجستهتر و بارزتر باشد، چگونگی اندیشیدن ما را درباره خودمان تحت تأثیر قرار میدهد.
هویت شخصی خود توصیفی را میتوان ماهیت دروننگری دانست، یعنی مقایسه با افراد دیگری که در عضویت گروهی با ما شریک هستند. نکته این است که حتی برای هویت شخصی، محتوایی که ما ایجاد میکنیم بستگی به تعداد منابع مقایسهای دارد و این میتواند به خود توصیفکنندههای مختلفی منجر شود که بسته به زمینه، به ذهن میآیند.
در سوی دیگر پیوستار که هویت اجتماعی قرار دارد، ماهیت بین گروهی دارد و ممکن است شما با توجه به هویت اجتماعی، متفاوت بیندیشید، مانند عضو گروه جنسیتی خود بودن.
شایان توجه است وقتی شما درباره خود بهعنوان فرد میاندیشید، محتوای توصیف شما احتمالاً با وقتیکه درباره خود بهعنوان عضو یک گروه میاندیشید، متفاوت است. در هر هویت اجتماعی، مردم به شیوهای عمل میکنند که بازتاب آن از جنبه خود پنداره آنهاست.
خود شناسی بستگی به موقعیت دارد
چطور به خود شناسی برسیم؟ مردم خودشان را بسته به اینکه آیا سؤال پرسیده شده دلالت بر ویژه بودن موقعیت دارد یا نه، متفاوت توصیف میکنند. افرادی که دو جنبه مهم از خود آنها باهم در تعارض هستند، دچار تداخل هویت شده و استرس بیشتری را تجربه میکنند.
وجوهی از خود که با یک سنت فرهنگی خاص در ارتباط هستند، بسته به تغییرات ظریف در زمینه، میتوانند فعال شوند و این میتواند منجر به ادراک خویشتنهای متفاوتی شود. همچنین مردان و زنان از نظر خود پنداره باهم فرق دارند و در نتیجه در چگونگی پاسخ دادن به موضوعات اخلاقی متفاوتاند.
هم خودپنداره و هم استدلال اخلاقی انعطافپذیر و وابسته به موقعیت هستند. تفاوتهای جنسیتی هم در خودپنداره و هم در استدلال اخلاقی بستگی به برجسته بودن جنسیت بهعنوان طبقهبندی خود در هنگامی است که پاسخ داده میشود. هرقدر یک عضویت شخصی یا هویت اجتماعی بیشتر ارزشگذاری شود؛ خود تأیید سازی روی آن بعد خاص بیشتر خواهد بود.

خود شناسی من بستگی به برخورد دیگران دارد
اگر افراد بابت یک وجه خاص از سوی دیگران طرد شوند، برای بعضی از آن وجوه میتوانند تلاش کنند تا آن را از افراد طرد کننده پنهان کنند. در بعضی موارد ممکن است علیه کسانی که ما را طرد میکنند طغیان کنیم و آن خصوصیت را حتی خود تعریفکنندهتر سازیم و بهطور علنی اعلام کنیم که ما برای چیزی متفاوت از کسانی که ممکن است به خاطر آن نسبت به ما نگرش منفی داشته باشند، ارزش قائل هستم. این نوع از تعارض ممکن است زمانی برانگیخته شود که یک فرد از یک زمینه اجتماعی به زمینه اجتماعی دیگری حرکت کرده باشد. شواهد نشان میدهند آنها دو نوع راهبرد مختلف دوری کردن از هویت یا نزدیک شدن هرچه بیشتر به آن را استفاده میکنند. ظاهراً راهبرد دوری کردن عزتنفس را کاهش میدهد و راهبرد نزدیک شدن به افزایش عزتنفس کمک میکند.
خودآگاهی و خود شناسی: مدیریت وحشت
خودآگاهی ذهنی به جانداران امکان میدهد تا خودشان را از محیط فیزیکی متمایز سازند. بهجز انسان، چند نوع حیوان نیز خودآگاهی عینی، یعنی خودشان موضوع توجه خودشان باشند، پیدا میکنند، اما فقط انسان به سومین سطح، یعنی خودآگاهی نمادین میرسد که میتواند بازنمایی انتزاعی خود را از طریق زبان بیان کند.
طبق نظریه مدیریت وحشت، تلویحاتی برای چگونگی ادراک خود در ارتباط با دیگران وجود خواهد داشت. برای اداره کردن وحشتی که از یقین داشتن به اینکه سرانجام میمیریم به وجود میآید، میکوشیم تا به خود اطمینان دهیم که ما استانداردهای مورد ارزش فرهنگ را برآورده میکنیم و هرچقدر بیشتر این معیارها را فراهم کنیم، عزتنفس مثبتتری خواهیم داشت و عزتنفس مانند ضربهگیری در برابر اضطراب عمل میکند.
خودهای احتمالی: خود در طول زمان
اندیشیدن درباره خود احتمالی آینده میتواند به ما الهام کند که از چه فعالیتهایی صرفنظر کنیم یا به چه فعالیتهایی بپردازیم. وقتی افراد برای سال نو نیت میکنند، اغلب این نوع خودهای احتمالی تازه را در نظر میگیرند. اطمینان زیاد در توانایی خود در انجام این کار؛ میتواند منجر به امید واهی و نهایتاً یاس و ناامیدی شود.
نویسنده: ندا طباطبایی جبلی روانشناس

آدرس تلگرام روانشناسی مُدرن:
https://t.me/RVN_Modern