دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 14:36 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
پیش از نمای قافله در مهتاب
رها نمی پردم شیون
دریا
سیاره ی سرشک است و
از دریچه نمی شوید انتظار
میعاد با گل آتشبرگ
گهواره ای که نام تو می ریسد
احساس
می زنم جوانه
با غرور باد راهی ام اینک باد
میعاد با گل آتشبرگ
پروانه ای که نام تو می ریسد
گرد سرت سپیده های باختران
می بارد عطر و ایل
آتشی که پلنگ ایستاده است
میعاد با گل آتشبرگ
فواره ای که نام تو می ریسد
تاریکی و ترانه
سمت دیگر انسان
پیرامنت بتفشه
کوچه گرفته است
این آسمان پاره از نفس گنجشک
میعاد با گل آتشبرگ
سیاره ای که نام تو می ریسد
می شد جهان
کبواری ترانه سازد
از سر سوسن گذشته است
پیش از نمای قافله در مهتاب
میعاد با گل آتشبرگ
پیراهنی که نام تو می ریسد
دریاست
سیاره ی سرشک
پیر از دهان ببر می گذرد
میعاد با گل آتشبرگ
چشمان خسته ای که نام تو می ریسد