ظهرِ عطش
اسم یه جایی که بیاد ابرا یه هو خون می بارن
برای گریه صد تا بغض هزار تا دل کم می یارن
اون جا که اسمش که بیاد داغ دلت تازه می شه
تیکه به تیکه عاشقیت با خاکش اندازه می شه
ببین که از حال و هواش وجود غرق آتشی
بذار بهت بگم داری تو اون هوا چی می کشی
به درد سرخ عاشقی به ضجه می شی مبتلا
چشماتو وا کن می بینی چی می گذره تو کربلا
اون جاها نا مسلمونا یه کم مروت ندارن
شکوفه های بی سرو رو دست مولا می ذارن
هل کشونِ ابلیسه و روز عروسی جنون
روز عزای روزگار، شهادت یه پهلوون
یه اتفاق یه فاجعه دُرُست توی ظهر عطش
اون جا یکی نیس که بگه خاتون و اون جور نَزَنَش
نخلای تشنه لب می گن کجاست ساقی غریب؟
اما به جای آب می یاد عطر شکوفه های سیب
تقدیر سرخ عاشقا یه ذره احساس نداره
کجای گریه جا می شه که بی بی عباس نداره؟
زمونه بی ترحم و فاجعه ها دم به دمه
تو اوج این بغض بزرگ اشکای ما خیلی کمه
هزار تا خنجر می شینه رو پاک ترین سینه و پُشت
اون جا یکی داد می زنه آخ بابای خوبمو کشت
آب تموم دریاها شرمندة عطر تنش
هر چی سلام و صلوات به خواهر سینه زنش
اینا حقیقته ببین تنِ بدون سرشو
وقتی روی دوش می برن فرشته ها پیکرشو
هق هق پنهونی دیگه ضجة تلخ رفتنه
آخه حماسه سازمون تو خون داره حرف می زنه
چشماتو وا کن می بینی نعره هارو میون خون
این جوری گریه می کنن بچه های یه پهلوون
تو اون دیار هیچی نبود به جز مصیبت و بلا
داره وصیت می کنه سرِ امیرِ کربلا:
...
منم حسین فاطمه منم عزیزِ مادرم
منم که آزاده ترین محمدی پرپرم
من پسر شیر خدا مظلوم کربلا منم
پرچم پیروزی من سرخی رنگ پیرهنم
منم حریص عاشقی منم بلد ترین بلد
اون موقع ها پدربزرگ بوسه به دندونام می زد
می گن جگر گوشةی یاس! این نوةی پیمبره
که جای رد بوسه هاش حالا نشون خنجره
من پسر فاطمه و من افتخار حیدرم
همدم چاه کوفه و فاتح خیبرم پدرم
اون پادشاه که هدیه داد یه روزی انگشترشو
اون که جلوش سیلی زدن آدم بدا همسرشو
می گن پسر از پدرش همیشه یه نشون داره
دشمن داره انگشترو با انگشتم بر می داره
ساقی دشت کربلا ماه قبیله یاورم
ای آسمون جون تو و جون یگانه خواهرم
آهای زمین کربلا منم حسین منم غریب
از بوی خون بچه هام پر شده این جا بوی سیب
عدوی بچه های من! اُف به تو و به غیرتت
دخترکای من می گن لحظه به لحظه لعنتت