هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » عماد سمیعی »مرثیه زمان2
چهارشنبه ۲ فروردین ۱۳۹۱ ساعت 2:37 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

مرثیه زمان2:

در قاب های پوسیده ی ایوان
لبخندی خشک،
بر ستون ها سایه افکنده است
از کران تا بی کران،دیوار کشیده اند؛

ابرهای سپید در آسمان آبی غوطه ورند
و از روشنی آسمان کسالت می بارد،

من فرجام را در هیچ کتابی نخواندم
و هیچ جادویی را
والاتر از دوست داشتن نیافتم
اما هیچ عشقی را عشق ندیدم؛

در قافیه ها به دنبال وزن خود بودم
در آینه ها زشتی می جستم
در شب خورشید
و در روز امید،
هه...خنده دار و تلخ است
آری،اما شیرین و زهر آلود.

بدرود گذشته
بدرود لحظه های پوچی
بر خود بدرود می گویم
تا به استقبال زمان خود روم،
نه به انزوایی که در کنج اتاق گره خورده
و نه خاکستری که از سوختن صلیب تنهایی باقی ست

به استقبال زمان خود
برای کشف زبان خود
درش به دنبال سخن می روم
نه لالایی های کودکانه.

من نه آن بیدک مجنونم
که تنش میهمانخانه ی گنجشکان پیر است
و نه آن گمراهی که هر میکده سر منزل اوست
من اینم
شاید هیچ و شاید... .