هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » محمد معلم »سبوی گل
شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۰ ساعت 2:23 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

سبوی گل

بریز باده، که در جام، بوی گل ریزد
بخند تا به چمن آبروی گل ریزد
صفای اشک تورا نازم، ای بهار ملول
که همچو قطره ی باران، بروی گل ریزد!
دِماغم از خم میخانه تر نمی گردد
بگو که باده، صبا، از سبوی گل ریزد
چنین که بلبل بیدل نشسته، می ترسم
که خون دیده ی او از گلوی گل ریزد
بهار، روز غنیمت بود، که دور خزان
چه اشک هاست که در آرزوی گل ریزد
حدیث شکوه ی ما را در این شبان سیاه
مگر نسیم پیامی به کوی گل ریزد ...

تهران فروردین 54