سالی که گذشت
سالی که گذشت سال عجیبی بود
شایع شد مردی از انسانهای نخستین
رئیس جمهور خواهد شد
گل یاس
با گلبرگهایش تجارت کرد
نیلوفر آبی در مرداب غرق شد
سالی که گذشت سال جدایی بود
پدری از پدر بودن استعفاء داد
مادری در گوشهء اتاقش خشم خورد
کودکی زیر آوار مشقهای مدرسه پنهان شد
دختری از اولین نورهای صبحگاهی
دوستی چند ساله را به خودخواهی فروخت
سالی که گذشت سال ترس بود
بدنم با من قهر کرد
تولید مثل حرام شد
پرواز برای مدتی غیر ممکن به نظر رسید
سالی که گذشت سال وصل بود
مردی از نسل آرامش
به خواستگاریم آمد
اتفاقا به شعر پست مدرن هم علاقه مند بود
ولیکن من شکنجه اش دادم!
سالی که گذشت سال سرمایه گذاری بود
نسیم لجنزارم را
به چوب حراج زدم
با سرنوشت معامله کردم
و ستاره ای خریدم از نوع دست نیافتنی
که هر شب تنها نگاهی بدان بیاندازم
سالی که گذشت زنجیرها، حلفه هایی شدند مجزی
جنگلها تک درختی شدند
به محبت جایزهء بهترین دروغ سال اهداء شد
صداقت را نادرترین صفت سال نامیدند
انسانیت را ساده لوحی دانستند
دو روئی را ترویج دادند
آه...
خدا کند امسال همه چیز به روال عادی برگردد
خدا کند چنگیز تازه ای از راه نرسد
خدا کند کسوف دائمی نشود
خدا کند ما را به سیاره ای دورتر نفرستند
میگویند "زمین هنوز بر شاخ گاو می چرخد"
پس من هم با خودم عهد کردم تا تحویل سال بعدی یک نفس بدوم
در خواب و بیداری یک لحظه نایستم
به پشت سر نگاه نیاندازم
به هر چه بر سر راهم سبز شد شک کنم
و هیچوقت به جز دروغ هیچ چیز نگویم!!
حتی به چشمهای گرد خودم در آینه...