شنبه ۳ دی ۱۳۹۰ ساعت 1:4 |
|
نوشته شده به دست روانشناسی مدرن | ( )
خاکستری
روح بزرگوار من
دلگیرم از حجاب تو
شکل کدوم حقیقته
چهره ی بی نقاب تو
وقتی تن حقیرمو
به مسلخ تو می برم
مغلوب قلب من نشو
ستیزه کن با پیکرم
اسم منو از من بگیر
تشنه ی معنی ِ منم
سنگینه بار تن برام
ببین چه خسته می شکنم
به انتظار فصل تو
تمام فصل ها گذشت
چه یأس بی نهایتی
ندیم من بود
فصل بد خاکستری
تسلیم و بی صدا گذشت
چه قلب بی سخاوتی
حریم من بود
دژخیم بی رحم تنم
به فکر تاراج منه
روح بزرگوار من
لحظه ی معراج منه
فکر نجات من نباش
مرگ منو ترانه کن
هر شعرمو به پیکرم
رشته ی تازیانه کن
روح بزرگوار من
دلگیرم از حجاب تو
شکل کدوم حقیقته
چهره ی بی نقاب تو
وقتی تن حقیرمو
به مسلخ تو می برم
مغلوب قلب من نشو
ستیزه کن با پیکرم