هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » امیر بخشایی »در قابی از شیشه و آهن
جمعه ۲ دی ۱۳۹۰ ساعت 15:0 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

در قابی از شیشه و آهن

رفتم و بی تو انگاشتم
 مادرم تنها بود
 پدرم با بوته ای خس نارسی ، دست و پنجه نرم می کرد
 و تو در قابی از شیشه و آهن
و مادرم که تنها بود
 بی تو روزی خواهم رفت
 در ورای آنچه می پنداری
شاید بیابم دشتی را
 از آهن و شیشه ، تهی
 چه می پنداری ؟
 روزی جهان از آتش تهی بود
 تو چه ؟
 شاید بار دیگر خانه های گلی
 آب
 پونه
 همه نقاشی شوند
 نمی دانم برای بودن جایی می جویی ؟