سیلاب خون
انقلاب ...... انقلاب
این بود فریادتان!
آزادی؛شهامت؟
این بود سر مشقتان..
خوابیده ها بودید ...وای
ای وای بر حالتان:
گذشته ای بی معنا ؛ اینده ای نا معلوم..
این شده پایانتان..
.......................................................
زور و مسلسل و سرب
زجر و شکنجه و کفر!
بر دارها کشیدند یارانمان را هر صبح..
به تیر ها که بستند آزاد و آزادان را
به جوخه ها سپردند این سرسپردگان را
فریادها که خشکید در پی باران تیر.....
ابر سیاه دژخیم
بر سرهامان چتر کشید
به دست آورده هامان به باد نیستی برفت
.......................................................
سیلاب آرزوها به مرداب خون رسید..